خط خطی‌های یک زن

هر آنچه از ذهن" یک زن "می‌گذرد

خط خطی‌های یک زن

هر آنچه از ذهن" یک زن "می‌گذرد

شاید روزی...

 

 

دل‌تنگم٬ 

دل‌تنگ یک دوست٬ 

یک فرشته٬ 

یک عزیز فراموش نشدنی. 

 

که من! ناخواسته ولی آگاهانه باعث رنجیده شدن دل کوچکش شدم. 

 

دوستی که برایم از هر کس عزیزتر بود. 

 و من اورا رنجاندم! 

 

دل‌تنگم؛ 

دل‌تنگ روزهای باهم بودنمان٬ 

دل‌تنگ تمام سیگارهایی که باهم کشیدیم٬ 

دل‌تنگ تمام روزهایی که از دل‌تنگیهیمان با هم گفتیم و در آغوش یکدیگر اشک ریختیم٬ 

دل‌تنگ تمام روزهایی که ساعتها در کافه نشستیم و قهوه تلخ نوشیدیم و فقط سکوت کردیم٬ 

دل‌تنگ چشمان سیاهی‌ام که دنیایی حرف داشت٬ 

و دل‌تنگ موهای طلایی-شامپاینی ای که بنرمی ابریشم بود. 

 

دل‌تنگم... 

 

دل‌تنگم و روزی نیست که با امید سفت در آغوش کشیدن و تا آخرین لحظه در کنارش بودن چشم باز نکنم و شب‌هنگام دیده برهم ننهم. 

 

و من! برای جبران تک‌تک جفاهایی که ناخواسته بر او روا داشته‌ام حاضر و قادر به پذیرفتن هر مجازاتی هستم به امید آنکه شاید بخشیده شوم.

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد